«نگاه»
ازون دلی سوراخ می شود
نه آلاینده ای
نه متهمی
* * *
«نامت»
هجاهایی که کشیده بر کاغذ
سیخ
تنی که مورمور
با سر شکسته زور بزند
مداد!
با لب هایم
* * *
«گیسو»
چنگ می اندازد در جیغ باد
ناگهانِ این هجوم تاریک
این اسم ِ پیچیده ٬ کدام شب است
قرق
که نمی شود رد شد
بهانه می شود به دستی
که شب را هل می دهد
تا چیزی نماند
جز ماه
* * *
«خسوف»
اشد مجازات
برای جذر و مد نگاهی
که روی صورتت تن می سایید
برای خدا
به قانون جاذبه فکر کن
* * *
«حادثه»
سالها فکر کرده ام
...
هنوز زنده ام
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و چهارم خرداد ۱۳۸۸ ساعت 11:6 توسط امین رحمی زاد
|