نمکش که زیاد شد
آشی که برایم پخت
انگشت هایم را سه بار
از یک تا نمی دانم چند
و هر بار چشمم را که باز
خیلی دیر دور که نرسید
حالا دست هم درااااااااااااااااااااز
نمک درست بیفتد
وسط ِ
رختخواب خالی
که نشسته ای
چشم قرمزت را
با انگشت
یک
دو
سه
.
.
.
+ نوشته شده در سه شنبه چهارم فروردین ۱۳۸۸ ساعت 19:46 توسط امین رحمی زاد
|